سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

عروسکم سانلی

سفر به سرزمین رطوبت و سبزی و عشق

چهارشنبه گذشته با خانواده بابایی که شامل مامان جون ،اقاجون ،آرش و   عمو محمد ،همسرش و دخترش میشد راهی شمال شدیم برای یه مسافرت سه روزه که قرار بود دو روزه باشه ولی چون خوش گذشت یه روز بیشتر موندیم. ساعت شش عصر رفتیم دم محل کار بابایی و از اونجا همگی به سمت نور. مامان زری و باباجون شمال بودن و همون ویلایی که خودشون اجاره کرده بودن رو برای ما رزرو کردن و خودشون برگشتن تهران.حدودای ساعت یازده رسیدیم. ویلا توی رستم رود بود. شهرک نفت رستمرود الحق که ویلای قشنگی بود.خوشبحال صاحبش خیلی خوش گذشت.شما هم اصلا اذیتم نکردی مثل همیشه عالی بودی. شبها خودت میگفتی مامان منو بخوابون از بس خسته میشدی .من هم از خدا خواسته .بچ...
5 مهر 1391
1